مصادیق تعزیرات در شرایع گذشته
شماری از مهمترین موارد این مجازاتها که میتوان آنها را به عنوان مصادیق تعزیرات در این شرایع برشمرد و در قرآن مورد اشاره قرار گرفته، عبارتاند از:
تازیانه زدن
یکی از روشهای تعزیر در شریعت حضرت ایوب (علیه السلام) تازیانه زدن بود، از اینرو چون در هنگام بیماری ِ او، همسرش تخلفی کرد، سوگند یاد کرد که در صورت بهبودی، او را صد تازیانه بزند؛ اما پس از بهبودی همسرش را بخشید[1]؛ ولی برای فرار از ارتکاب حَنْث (شکسته شدن) سوگند، به دستور الهی چندین تازیانه را به هم منضم کرد و یک ضربه به او زد:«و خُذ بِیَدِکَ ضِغثـًا فَاضرِب بِهِ و لاتَحنَث».[2]
درباره نوع تخلف همسر ایوب و علت تعیین این مجازات برای وی، مفسران امور مختلفی را ذکر کردهاند.[3]
به بردگی گرفتن
یکی از کیفرهای سرقت در میان بنیاسرائیل در عصر حضرت یوسف (علیه السلام)به بردگی گرفتنِ همیشگی یا موقت سارق بود[4]، بر همین اساس هنگامی که بنیامین ، برادر یوسف، به سرقت متهم شد، برادران وی تملک خود سارق را مجازات سرقت او دانستند: «قالوا جَزؤُهُ مَن وُجِدَ فی رَحلِهِ فَهُوَ جَزؤُهُ کَذلِکَ نَجزِی الظّــلِمین».[5]
به نظر برخی، این مجازات تنها در میان مردم کنعان و شریعت حضرت یعقوب (علیه السلام) معمول بوده است و آنان سارق را به تناسب ارزشِ مال مسروق تا زمانی به بردگی میگرفتند؛ اما مجازات سرقت در مصر جز این بود، زیرا آنان سارق را با تازیانه زدن و دریافت غرامتهای سنگین مجازات میکردند، از اینرو حضرت یوسف(علیه السلام)نمیتوانست طبق قانون حاکم بر مصر، بنیامین را نزد خود نگاه دارد: «کَذلِکَ کِدنا لِیوسُفَ ما کانَ لِیَأخُذَ اَخاهُ فی دینِ المَلِکِ».[6]
منزوی کردن و مصادره اموال
در آیه ۹۷ سوره طه از مجازات سامری به سبب جرم بزرگ او، یعنی گمراه کردن بنیاسرائیل، یاد شده که حضرت موسی (علیه السلام) او را از مراوده با مردم منع کرد: «قالَ فَاذهَب فَاِنَّ لَکَ فِیالحَیوةِ اَن تَقولَ لامِسَاسَ».برخی مفسران گفتهاند: آن حضرت به مردم فرمان داد که با سامری سخن نگویند، غذا نخورند و هیچ تماسی با او نداشته باشند. در پی این فرمان، سامری شهر را ترک کرد و رو به بیابان نهاد.[7]
عدهای نیز برآناند که تعبیر «لامِساسَ»به یکی از قوانین جزایی شریعت موسی(علیه السلام) درباره مرتکبان گناهان سنگین اشاره دارد و بر پایه آن، مجرم چنان پلید و گناهکار تلقی میشد که هیچکس با او تماس نمیگرفت. [8]مجازات دیگر سامری، گرفتن گوساله وی و سوزاندن و به دریا افکندن آن بود: «وانظُر اِلی اِلـهِکَ الَّذی ظَـلتَ عَلَیهِ عاکِفـًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الیَمِّ نَسفـا».[9]شماری از فقها این کار حضرت موسی(علیه السلام)را مصداق تعزیر مالی دانستهاند که در شریعت اسلام نیز جاری است.
تعزیر در اسلام
اسلام نیز همچون دیگر شرایع الهی برای پاک کردن جامعه از ظلم و فساد ، افزون بر تشریع حدود در مورد جرایمی خاص، مرتکبان دیگر جرایم را نیز مستحق مجازات دانسته است.
مشروعیت تعزیر در اسلام با توجه به آیات
از مفهوم آیه: «والَّذینَ یُؤذونَ المُؤمِنینَ والمُؤمِنـتِ بِغَیرِ مَا اکتَسَبوا فَقَدِ احتَمَلوا بُهتـنـًا و اِثمـًا مُبینـا»[10]میتوان مشروعیت تعزیر را در شریعت اسلام استفاده کرد، زیرا این آیه کسانی را مذمت میکند که مسلمانان را بدون ارتکاب هیچگونه جرمی بیازارند، بنابراین مفهوم آن دلالت دارد که اذیت کردن دیگران، مانند اجرای حد و تعزیر، در صورتی که شخص مرتکب جرمی شده باشد مجاز است.
در آیه ۱۹ سوره نور اشاعه دهندگان کارهای زشت در مورد مؤمنان ، مستحق مجازات دردناک شناخته شدهاند:«اِنَّالَّذینَ یُحِبّونَ اَن تَشیعَ الفـحِشَةُ فِی الَّذینَ ءامَنوا لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ».[11]
واژه « فاحشه » در این آیه را گوناگون تفسیر کردهاند؛ مانند زنا [12]، سخن یا کار زشت و چیزی که سبب خواری مؤمن و سقوط شخصیت او نزد دیگران میشود.
مقصود از تعبیر «یُحِبّون اَن تَشیع» به نظر برخی اقدام عملی برای ترویج این کارها[13] و مراد از «عَذابٌاَلیمٌ» به نظر برخی حد و به نظر عدهای دیگر تعزیر[14] است.
جواز تعزیر از آیات دیگری که به برخی مجازاتهای موقتی مجرمان اشاره دارند نیز قابل استفاده است.
مصادیق تعزیر در روایات
در برخی احادیث شیعه و اهل سنت تنها تازیانه زدن به عنوان تعزیر ذکر شده است. نظر برخی از فقها نیز همین است.
در برابر، احادیثی دیگر، مصادیق دیگری را برای تعزیر ذکر کردهاند.[15] بسیاری از فقها با استناد به این دسته از احادیث و برخی آیات قرآن، علاوه بر جَلْد، مجازاتهای دیگری را نیز مصداق تعزیر دانستهاند؛ مانند توبیخ ، زندانی کردن، سختگیری در خوراک، تبعید ، تراشیدن موی سر، گرداندن در شهر، سیاه کردن صورت، محروم کردن از اشتغال به شغلها و مناصب خاص و گرفتن اموال
انواع و شیوههای تعزیر در اسلام
مهمترین انواع و شیوههای تعزیر که در قرآن کریم بدانها اشاره شده، عبارتاند از:
ایذاء
آیه «والَّذانِیَأتِیـنِها مِنکُم فَـاذوهُما»مسلمانان را امر میکند که مردان و زنان مرتکب عمل فحشا را آزار دهند: .برخی مراد آیه را همه مردان و زنان، چه همسردار و چه بیهمسر دانستهاند؛ اما بیشتر مفسران آن را مختص مردان و زنان زناکار بیهمسر میدانند[16]
و برخی مراد از فاحشه که در آیه قبل آمده و ضمیر«یَأتِیـنِها»در آیه مذکور به آن اشاره دارد را لواط و مساحقه دانستهاند. مراد از « ایذاء » در این آیه، توبیخ زبانی یا ضربه زدن با کفش یا دست است. برخی مراد از آن را هرگونه آزار زبانی و عملی دانستهاند. در برخی احادیث، ایذاء دراینآیه به زندانی کردن تفسیر شده است. مجازات تعزیری مذکور در این آیه برای این مجرمان به صدر اسلام اختصاص داشت و با نزول آیات مربوط به حدود، این مجازات نسخ گردید.به این نسخ در احادیث اهل بیت )علیهم السلام) نیز اشاره شده است.
بیرون راندن از موطن و تخریب اموال
یکی از مجازاتهای تعزیری، بیرون راندن مجرم از شهر خود و نیز مصادره یا از بین بردن اموال اوست.[17] بر همین اساس بود بیرون کردن بنینضیر از خانه و سرزمین خود و تخریب نخلستانهای آنان: «هُوَ الَّذی اَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتابِ مِن دیارِهِم لاَِوَّلِ الحَشرِ ما ظَنَنتُم اَن یَخرُجوا و ظَنّوا اَنَّهُم ما نِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللّهِ... ما قَطَعتُم مِن لینَة اَو تَرَکتُموها قائِمَةً عَلی اُصولِها فَبِاِذنِاللّهِ و لِیُخزِیَ الفاسِقین».[18]جرم آنان نقض پیمانی بود که با پیامبر و مسلمانان بسته بودند.
به نقلی دیگر، آنان با طرح نقشهای قصد کشتن پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)را داشتند که خداوند آن حضرت را از این توطئه آگاه کرد.
نمونه قرآنی دیگر، تهدید منافقان و شایعه سازان به تبعید از شهر مدینه است: «لـَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ والَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ والمُرجِفونَ فِیالمَدینَةِ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ثُمَّ لا یُجاوِرونَکَ فیها اِلاّ قَلیلا». (احزاب/۳۳،۶۰) جرم آنان را برخی منابع آزار دادن زنان مدینه ذکر کردهاند.
نیز گفته شده که برخی از آنها برای تضعیف روحیه مسلمانان اخباری نادرست، مانند شکست خوردن مسلمانان یا کشته شدن همه آنان در جنگها را منتشر میکردند.
نمونه دیگر اینکه در پی ساختن مسجدی به دست منافقان با هدف تفرقه انداختن میان مسلمانان و ایجاد پایگاهی برای دشمنان خدا و رسول ، و نزول آیاتی، مبنی بر منع پیامبر )صلی الله علیه وآله) از نماز خواندن در آن: «والَّذینَ اتَّخَذوا مَسجِدًا ضِرارًا وکُفرًا وتَفریقـًا بَینَ المُؤمِنینَ واِرصادًا لِمَن حارَبَ اللّهَ و رَسولَهُ مِن قَبلُ و لَیَحلِفُنَّ اِن اَرَدنا اِلاَّ الحُسنی واللّهُ یَشهَدُ اِنَّهُم لَکـذِبون • لا تَقُم فیهِ اَبَدًا»[19]
آن حضرت، به دو نفر از مسلمانان به نام عاصم بن عوف و مالک بن دخشم دستور داد که مسجد منافقان را تخریب کنند و آن را آتش بزنند.
ممنوعیت معاشرت با مجرم
آیه «و عَلَی الثَّلـثَةِ الَّذینَ خُلِّفوا حَتّی اِذا ضاقَت عَلَیهِمُ الاَرضُ بِما رَحُبَت و ضاقَت عَلَیهِم اَنفُسُهُم وظَنّوا اَن لا مَلجَاَ مِنَ اللّهِ اِلاّ اِلَیهِ ثُمَّ تابَ عَلَیهِم لِیَتوبوا اِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیم[20]» از ماجرای سه مسلمان سخن به میان آورده که عرصه بر آنان تنگ شده بود و راهی جز توبه و بازگشت به سوی خدا نداشتند: . این آیه، درباره کعب بن مالک ، مرارة بن ربیع و هلال بن امیه نازل شد که با پیامبر(صلی الله علیه وآله) در جنگ تبوک همراهی نکردند؛ اما پس از جنگ پشیمان شدند و از آن حضرت بخشش خواستند؛ ولی حضرت نه تنها خود با آنان سخنی نگفت، بلکه دیگران را نیز از معاشرت با آنان منع کرد و حتی همسران و فرزندانشان نیز با آنان سخن نمیگفتند، ازاینرومجبور شدند شهر را ترک کنند و به بیابانها بروند. پس از ۵۰ روز، با نزول آیه، توبه آنان پذیرفته شد.
محرومیت از حضور در جنگ و بهرهمندی از غنایم
آیه «فَاِن رَجَعَکَ اللّهُ اِلی طَـائِفَة مِنهُم فَاستَـذَنوکَ لِلخُروجِ فَقُل لَنتَخرُجوا مَعِیَ اَبَدًا و لَن تُقـتِلوا مَعِیَ عَدُوًّا اِنَّکُم رَضیتُم بِالقُعودِ اَوَّلَ مَرَّة فَاقعُدوا مَعَ الخــلِفین»[21]از محروم شدن برخی افراد از همراهی با پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)در صحنه نبرد سخن گفته است: . این افراد، شماری از منافقان یا کسانی بودند که بدون عذر در جنگ تبوک شرکت نکردند.
در سوره فتح نیز به گروهی دیگر از تخلف کنندگان از جهاد اشاره شده که وقتی شنیدند پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) در جنگی در آینده غنایم بسیار به دست خواهد آورد، درخواست همراهی و شرکت در آن جنگ را کردند؛ ولی آن حضرت به علت تخلف آنان در جنگهای گذشته، این خواسته را نپذیرفت: «سَیَقولُ المُخَلَّفونَ اِذَا انطَـلَقتُم اِلی مَغانِمَ لِتَأخُذوها ذَرونا نَتَّبِعکُم یُریدونَ اَن یُبَدِّلوا کَلـمَ اللّهِ قُل لَن تَتَّبِعونا کَذلِکُم قالَ اللّهُ مِن قَبلُ»[22] این آیه پس از بازگشت از حدیبیه و هنگامی نازل شد که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)، فتح خیبر و بهدست آوردن غنایم فراوانی را بشارت داده.موجب این آیه این غنایم مخصوص شرکتکنندگان در حدیبیه بود و آنها که حضور نداشتند از مشارکت در جنگ خیبر و بهرهمندی از غنایم آن محروم شدند.
نپذیرفتن زکات
یکی دیگر از شیوههای تعزیر خطاکاران نپذیرفتن زکات آنان است. در سوره توبه از پیمان برخی از مسلمانان با خداوند یاد شده، مبنی بر اینکه اگر خداوند آنان را از فضل خود روزی دهد، زکات دهند و از صالحان باشند؛ اما پس از برآورده شدن خواسته آنان، به پیمان خود وفادار نماندند و مغضوب خداوند شدند: «...و مِنهُم مَن عـهَدَ اللّهَ لـَئِنءاتَـنا مِن فَضلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ ولَنَکونَنَّ مِنَ الصّــلِحین • فَلَمّا ءاتـهُم مِن فَضلِهِ بَخِلوا بِهِ و تَوَلَّوا و هُم مُعرِضون • فَاَعقَبَهُم نِفاقـًا فی قُلوبِهِم اِلی یَومِ یَلقَونَهُ بِما اَخلَفُوا اللّهَ ماوعَدوهُ و بِما کانوا یَکذِبون».[23]مورد نزول این آیات، ثعلبة بن حاطب بود که پیوسته از پیامبر(صلی الله علیه وآله)میخواست که برای ثروتمند شدن وی دعا فرماید و با آن حضرت عهد کرد که در صورت ثروتمند شدن، حقوق مالی خود را ادا کند؛ اما پس از دعای آن حضرت و برآورده شدن خواستهاش، حتی زکات مال خود را هم نپرداخت. پس از نزول آیات مزبور، وی از کرده خود پشیمان شد و زکات اموالش را نزد رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) آورد؛ ولی حضرت آن را نپذیرفت. بعدها خلفا نیز از پذیرش زکات اموال وی خودداری کردند.
[1] التبیان، ج۸، ص۵۶۸ و فتح القدیر، ج۴، ص۴۳۹.
[7] جامع البیان، ج۱۶، ص۲۵۶.
[8] فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۳۴۹.
[13] منهاجالفقاهه،ج۲، ص۷.
[15] وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۳۴.
[17] پیام قرآن، ج۱۰، ص۲۱۳-۲۱۵.
[19] توبه/سوره۹، آیه۱۰۷-۱۰۸.
:: برچسبها:
تعزیر "زنا " لواحق آن"، سرقت ،" شرابخواری" انواع "جرائم "تعزیری" ,
:: بازدید از این مطلب : 4284
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0